منِ رویایی

وقتی از دنیای واقعی خفقان میگیری، پناه میبری به دنیای قصه‌ها...



با احترام،
کپی، اسکرین و هر نوع ثبت و نشر، بدون اطلاع اینجانب ❌ حرام است! 🚫

طبقه بندی موضوعی

تقریبا یک ماه میشه که کسی به وب قبلیم سر نزده. به  «وب قبلی» سر نزدند، یعنی به من سر نزدند. فراموش کردنِ یه وبلاگ، یه آدرس، یه اسم؛ فقط فراموش کردن یکی از هزار آدرس در شبکه ی جهان گستر (world wide web!) نیست؛ فراموش کردن یه انسان، یه هویت، یه احساس، یه روحه! حتی چند روز قبل اونقدر شک کردم به این شدتِ فراموش شدگیِ یهویی، که گفتم شاید آمارگیر مشکل پیدا کرده، خودم رفتم به آدرسم و دیدم نخیر، مشکل از آمار نیست، مشکل از همون رفقاییه که یه روز تا اوج آسمون میبرندت و به طرفه العینی میکوبندت به زمین!

 

+ کمتر از دو ساعت قبل، استاد نگارش خلاق داستانم رو سر کلاس خوندند... و من که از ذوق در اوج آسمون ها بودم... کاش بی نظمی های معمولِ ابزار و تکنولوژی این بار رو بهم امون بده که فیلمِ خونده شدن داستانم توسط استاد نازنینم رو برای همیشه نگه دارم. شاید خودشون ندونند که چه امید و شوق و انگیزه ای با تشویق ها و همراهی ها و وقتی که برامون گذاشتند به من داده شده. جمعه هایی که باهاشون کلاس داشتیم جزو به یاد موندنی ترین لحظه های زندگیم شده. حتی اگه نویسنده ی خوبی هم نشم، دلنشینیِ این گفتن و شنیدن ها تا همیشه برام باقیه.

 

++ یعنی ممکنه اگه چند وقت پیدام نشه، این استاد و دوستهای دیگه فراموشم کنند؟ مثل دوستهای مجازی؟ وقتی جلسه ی اول و بعد از گفتن اسمم، دیدم استاد منو یادشون بود ذوقم کمتر از امروز و لحظاتِ خونده شدنِ داستانم نبود... بابت تمامِ اینها، ممنونم استاد جانم🌹❤️

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۱
بی نام و نشان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی