تاجر ادویه
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۵ ب.ظ
وقتی مامان از تاجر ادویه هندی میگفت، غرق میشدم در رنگ ها... خودم رو بین ظرفهای گِرد بزرگ تصور میکردم... با کوچکترین نسیم، هوا پر میشد از رنگ های گرم... باریکه نور که میخورد به ذرات رنگی، چشمهای ذوق زده ام از تندی فلفل و زنجبیل و جوز میسوخت، بعد صدای مامان جون بلند میشد که: "دختر دست نزن! تمام خونه رو گَرد ادویه برداشت!"
تاجر هندی، عاشق زعفرون ایرونی بود و چایی زعفرونی های مامان...
۰۰/۰۳/۲۰