گذاشت رفت آلمان را آباد کند
و باز هم احسان عبدی پور: پادکست قوطیها.
الحق چیزهایی که دهه شصتیها درک میکنند، متولدینِ حتی با اختلاف یک سال قبل و بعدش، تصور نزدیک بهش هم ندارند...(خودش متولد آبان 1359 انگار)
+ نمیتونم نوشته هام رو با صدای بلند بخونم تا کسی گوش بده یا بخوام ضبط کنم. میترسم یه جاهایی بغضم مشخص بشه یا حتی بزنم زیر گریه...
عنوان: برای من، داستان آلمان از کی شروع شد؟ از پارسال که فهمیدم استادم رفته آلمان؟ از سه سال قبل که یکی گفت آلمان رفتن هم جزو گزینه هاشه و گفتم: میخواید اتوبوس های آلمان رو هدایت کنید؟! یا قبلترش؟ اولی رو بیشتر از همه یادمه و بیشتر از خیلی چیزها دلتنگش میشم. نه دلتنگِ یک شخص، که دلتنگ دنیایی که آرزوم بود و الآن، فقط یک رؤیای خیلی خیلی دوره... و برام عادی شده که فکر کنید منظورم از دنیایی که آرزو داشتم یعنی خارج نشینی و لاکچری زیستن!!
آنتی هشتگ(همان بی ربط نوشت) : سیل آلمان