از اون وقت این زندگی دیگه زندگی نشد
يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۰۳ ق.ظ
+ همون وقت که چهار ماه بود بهت گفتن باید جا به جا بشید و بهمون نگفتی تاااا 2 هفته آخر که گفتی من بدقول نشم حتی یه روز دیرتر تحویل بدیم! میدونی اون روزا چه استرسی کشیدم؟ چند سال پیر شدم؟ شیره ی جون منو کشیدید، چطور یادم بره و ببخشم؟
- برای چیزی که روحمم ازش خبر نداشته منو مقصر میدونی؟
+ باید خبر میداشتی! میپرسیدی! میدیدی! میفهمیدی! کمتر از 4 سال قبلش هم که آواره شده بودیم و هنوز هیچیت هم نبود گفتی فکر کن تنها یه کشور دیگه زندگی میکنی! فقط برات پول میفرستیم خودت حلش کن!
۰۰/۰۶/۲۱