چرا درست وقتی گوشی رو خاموش میکنم و داره خوابم میبره، کلی متن و داستان خوب به ذهنم میرسه؟ این ایده های نوشتن، طول روز کجان؟
راهکاری برای ثبتشون دارید؟
چرا درست وقتی گوشی رو خاموش میکنم و داره خوابم میبره، کلی متن و داستان خوب به ذهنم میرسه؟ این ایده های نوشتن، طول روز کجان؟
راهکاری برای ثبتشون دارید؟
سفر رو دوست ندارم! فقط میمیرم برای کشف خوراکیهای جدید، یا املت زدن وسط طبیعت بکر!
به خصوص اگه با تو باشه 😍 اصلا با تو مگه چیزی هم هست که بد باشه؟
اون که رأی نمیده و حرفی هم ازش نمیزنه(چه بسا تبلیغ رأی دادن هم میکنه، چون بحث انتخاب خودش سواست از تپیدن قلبش برای عزت ملی و وطنپرستیش) حسابش جداست از اون که هرجا و هرطور اعلام میکنه که رأی ندادم!
بی خود نبوده که گفتن بترس از اونی که چیزی رو میدونه و انکارش میکنه! هرکی سر کلاس معرفت نشست، بامعرفت نیست! احتمالش زیاده که اومده تا راههای دور زدن و بی معرفتی رو کشف کنه!
+ با یک هفته تأخیر
تا یک ربع مونده به شروع کلاس همه چی خوبه ها، همین که کلاس میخواد شروع بشه هم خوابم میگیره هم گرسنه میشم هم تمام مشکلات عالم یادم میاد! :))
از اونایی که چهره شون هیچ حسی نداره بترس! مطمئن باش دارن یه چیزی رو پنهان میکنند!
بعداً نوشت: و این، ساده ترین حالتشه. ترسناکتر وقتیه که همه چیز رو پنهان کرده باشند! یا بهتر بگم از همه چیز فراری باشند، حتی اسمشون، هویتشون! از یه فراری انتظار صداقت داشتن، جوکه!
جواب سالهایی که مشکی بودن رو چی میدی؟
شاید هم... اون موقع، یادم بره یه روزی یه شکل بهتر بودم...
#بیا_موهای_من_جوگندمی_شد...
بعد از تمام عاشقانههایی که نوشتم و خونده نشد -چون نخواستم که خونده بشه-، شاید روزی داستان بلندی درباره کسی که بعد از 2 سال با ابراز پشیمانی برگشت هم بنویسم.
من هیچ وقت نمیتونم بازیگر بشم، جدای از اینکه حیطه مورد علاقه ام نیست، زندگی واقعی خودم انقدر داستان داره که باید از پسشون بربیام که دیگه به داستانهای دیگران نمیرسم. خودم بودن، جذابتره.
اگه "گذشته" ی اصغر فرهادی با نمایش قرمه سبزی، ایرانیزه شد، "میخواهم زنده بمانم" هم با مجله دانستنیها، دهه 60 ای میشه! توصیه ام بهتون اینه که نویسندگی و کارگردانی تخصصی ِ دهه 60 رو از جلیل سامان یاد بگیرید و ذائقه ببینده ها رو سقوط ندید. خیلی بیشتر از قرمه سبزی و مجله لازمه، عزیزان!
کارگردان خوب از نابازیگر، بهترین بازی ها رو میگیره، کارگردان بد، بازیگرها رو حیف میکنه. نمونه اش، مقایسه کنید: سحر دولتشاهی رو در سریال "قورباغه" با همین سریال شُل و ول که حتی اگه 10 دقیقه هم بزنی جلو چیزی رو از دست ندادی!