منِ رویایی

وقتی از دنیای واقعی خفقان میگیری، پناه میبری به دنیای قصه‌ها...



با احترام،
کپی، اسکرین و هر نوع ثبت و نشر، بدون اطلاع اینجانب ❌ حرام است! 🚫

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

تا یک ربع مونده به شروع کلاس همه چی خوبه ها، همین که کلاس میخواد شروع بشه هم خوابم میگیره هم گرسنه میشم هم تمام مشکلات عالم یادم میاد! :)) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۰۲
بی نام و نشان

از اونایی که چهره شون هیچ حسی نداره بترس! مطمئن باش دارن یه چیزی رو پنهان میکنند!

بعداً نوشت: و این، ساده ترین حالتشه. ترسناک‌تر وقتیه که همه چیز رو پنهان کرده باشند! یا بهتر بگم از همه چیز فراری باشند، حتی اسمشون، هویتشون! از یه فراری انتظار صداقت داشتن، جوکه! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۰۰
بی نام و نشان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۵
بی نام و نشان

جواب سال‌هایی که مشکی بودن رو چی میدی؟

شاید هم... اون موقع، یادم بره یه روزی یه شکل بهتر بودم...

#بیا_موهای_من_جوگندمی_شد... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۰۴
بی نام و نشان

بعد از تمام عاشقانه‌هایی که نوشتم و خونده نشد -چون نخواستم که خونده بشه-، شاید روزی داستان بلندی درباره کسی که بعد از 2 سال با ابراز پشیمانی برگشت هم بنویسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۴۰
بی نام و نشان

من هیچ وقت نمیتونم بازیگر بشم، جدای از اینکه حیطه مورد علاقه ام نیست، زندگی واقعی خودم انقدر داستان داره که باید از پسشون بربیام که دیگه به داستان‌های دیگران نمیرسم. خودم بودن، جذاب‌تره. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۱
بی نام و نشان

اگه "گذشته" ی اصغر فرهادی با نمایش قرمه سبزی، ایرانیزه شد، "میخواهم زنده بمانم" هم با مجله دانستنیها، دهه 60 ای میشه! توصیه ام بهتون اینه که نویسندگی و کارگردانی تخصصی ِ دهه 60 رو از جلیل سامان یاد بگیرید و ذائقه ببینده ها رو سقوط ندید. خیلی بیشتر از قرمه سبزی و مجله لازمه، عزیزان! 

کارگردان خوب از نابازیگر، بهترین بازی ها رو میگیره، کارگردان بد، بازیگرها رو حیف میکنه. نمونه اش، مقایسه کنید: سحر دولتشاهی رو در سریال "قورباغه" با همین سریال شُل و ول که حتی اگه 10 دقیقه هم بزنی جلو چیزی رو از دست ندادی! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۵۱
بی نام و نشان

از دیروز 10 و 20 دقیقه صبح که ارائه ام تموم شد افسرده بودم که چرا استاد گفت مسلط نبودی و بیشترش رو فارسی گفتی! مدام خودم رو سرزنش میکردم که چرا فن ببان خوبی ندارم تا تسلطم نشون داده بشه، یا چرا بیشتر کار نکردم تا هیچ کس نتونه زحماتم رو نادیده بگیره، یا چرا این توانایی رو ندارم که وقتی قراره ارائه ای دو زبانه باشه، یا زمان زیادی روی انگلیسی نمونم یا زمان زیادی روی فارسی؛ و تعادل رو بین دو زبان برقرار کنم! (مگه میشه انقدر راحت بین دو زبان سوئیچ کرد و اصلا هم از دستمون در نره که 5 دقیقه روی یک زبان موندیم؟؟!! چه کارهایی از آدم میخوان! :|) خلاصه که بیشتر از یک روز کاملم به گند کشیده شد تا اینکه یک ساعت قبل صوت ارائه ام رو گوش دادم. اون چه که عدم تسلط به نظر میرسید فقط به خاطر کندی سیستم و اینترنت بود که صدا و اسلایدها با تأخیر میرسیدند و اشکال سامانه که فایل pdf ارائه ام رو با حذف عنوان هر اسلاید نشون داد! و خودم هم سه بار از قبل شروع صحبتم تا آخرش اشاره کردم که نبود عنوان سردرگمی برای مخاطب و خودم ایجاد کرده ولی استاد گفت اشکال نداره متن رو میبینیم نمیخواد فایلت رو برای بچه ها بفرستی! بعد خودش خیلی از مطالبم رو گوش نداده بود! از کجا میگم؟! یک اینکه اصلا توضیح metadata و ترجمه ام رو که گفته بودم (ابرداده) ندیده و نشنیده بود، دوم اینکه اسلاید انواع پیکره رو که توضیح یک موردش (عام و خاص) رو هم انگلیسی و هم فارسی خیلی هم مفصل گفته بودم نشنیده بود!!! بعد همچین آدمی میتونه درباره تسلط من قضاوت کنه؟! وات د شِیم! حاضرم صوت مربوطه رو هرجا که لازمه منتشر کنم تا همگان درباره تسلط و انگلیسی بودن یا نبودنش قضاوت کنند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۲۲
بی نام و نشان

می‌شویَم مگه معنی شوهر میکنم نمیده؟! 🤔😁😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۱۵
بی نام و نشان

واقعا هیچی به جز قدح اندیشه نمیتونه تمام آنچه در ذهنم میگذره رو ثبت کنه: نه نوشتن، نه گفتن. هیچ جور دیگه نمیتونم بیان کنم که چرا از بعضی آدمها متنفر شدم؟ یک دلیل داشته یا چند تا؟ دروغ؟ خیانت؟ دورویی؟ چی باعث شد همه ی اونهایی که باهاشون روی رو بازی میکردم تا حدی برسند که از صدا و تصویر و خاطراتشون تهوع بگیرم؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۴۸
بی نام و نشان