توی برگه ای که دستمه، اسمت کنار اسممه. یه کم پایین تر و دورتر.
توی برگه ای که دستمه، اسمت کنار اسممه. یه کم پایین تر و دورتر.
زندگی همیشه روی روال نیست.
خودمون باید به روال برش گردونیم.
من نتونستم. هنوز.
مسئله اینه که همیشه از اونایی خوشم میاد که ده ها پله ازم بالاترند، با اینکه خودم چیزی ندارم که اونا خوششون بیاد! هیچی!
گره همینه؟ چجوری باز میشه؟ فقط راهی به جز پایین آوردن سطح خواسته و علاقه هام، پلیز!
از نشونه های بی ثباتی دنیا همین بس که روز شنبه، یه جناب دکتر حالمون رو میکنه تو قوطی، و امروز یه استاد عزیز کلی تعریف و تمجید که شایسته اش نیستم نثارم میکنه که تا نیم ساعت روی ابرهام! از درک و تحلیل خوبم در زبان انگلیسی و همین طور خوانش و نگارش فارسی میگه.
اونی که باید این کمالات رو ببینه چرا نمیبینه پس؟! :)) curved رو برای من ترجمه میکنی؟ بات آی لاو یو هانی!! :)))
من هم باید لیست آدم هایی که باعث مرگم شدند رو ثبت کنم...
فقط دعا کن گناههات، دامن بی گناه های اطرافت رو نگیره. خودت که حتما تقاص پس میدی.
ناکام، من نیستم. دنیاییه که از استعدادها و ارزشهای من بهره نبرد...! :))
این صفت خدا، بیشتر از همه ی عمرم، در وجودم پدیدار شده!
اگه دین و ایمون درست درمون داشتم، نمیدونم باید برای این حرفم «استغفرالله» میگفتم یا «الحمدلله»!
چجوریه که همون قدر که از خوندن مقالات هوش و فازی لذت میبردم، الان از خوندن هرچی مربوط به ادبیات و زبان و جریان سیال ذهن مشعوف میشم؟
ریشه در کودکیم داره؟ کدومش؟!